پسربچه پشت میزشرودخانه شیکاگو را می بیند.
رودخانه برایش دست تکان می دهد
می پرسد :
درست است که استعاره می سوزاند؟
پسر می گوید :
آتش ریشه ی همه ی شکل های دهان است
پسر می پرسد:
چرا در پسربچه جاری شدی؟
رودخانه می گوید:
نمی دانستم پسربچه ای را به من داده اند.
پسر می گوید:
اگر می دانستی برش می گرداندی؟
رود می گوید:
فکر می کنم برش می گرداندم. در من پسربچه های زیادی هستند
چشم می دوانم برای دیدن روز، دیگر فرسوده شدم
پسر از رودخانه می پرسد :
تا به حال شعری نوشته ای؟
و رودخانه شعرش را می خواند
و دانش آموز دیگری به رودخانه می گوید:
شبیه شعری است که پسربچه نوشته بود
که بوی سیگارهای پسربچه می آید
که دندان هایش را می شود حس کرد توی شعرش
که صفحه را گاز می زنند.
و رودخانه می پرسد:
این پسربچه خواب اسب هم می دید؟
چرا که من ناگهان خواب اسب می بینم
ناگهان خواب می بینم
حلقه می زنند
و رودخانه می گوید :
نمی فهمم !
هیچ وقت مفهوم دایره ها را نفهمیدم
و دختربچه ای برای رودخانه بوسه ای می فرستد
و بوسه به کناری می افتد
و رودخانه بوسه را می خواهد
و رودخانه برای بوسه اش غرش می کند
و بچه ها فریاد می زنند :
پسربچه را ادامه بده.
و رودخانه قول می دهد
که هرگز شکل پسر بچه را تسلیم اقیانوس نکند.
“برگردان : سینا کمال آبادی”
واژگان کلیدی: اشعار باب هیکاک،نمونه شعر باب هیکاک،شاعر باب هیکاک،شعرهای باب هیکاک،شعری از باب هیکاک،یک شعر از باب هیکاک،شعرهای ترجمه شده به فارسی باب هیکاک،سروده های برگردان به پارسی باب هیکاک،شعرهای ترجمه شده به فارسی باب هیکاک،سروده های برگردان به پارسی باب هیکاک،شاعر آمریکایی،شاعر کشور آمریکا،شاعر ایالات متحده،شاعر اهل میشیگان آمریکا.
Bob Hicok،quotes،poems