اشعار سید رضا محمدی
اشعار سید رضا محمدی
شعر نخست :
بدهکارم به مستی، روزهایی را که هوشیارم
از آن بدتر به عزرائیل، چندین جان بدهکارم
بدهکارم به خندیدن، تمام عمر تلخم را
به گریه، روزهایی را که از تلخی تلنبارم
بدهکارم به عصیان، وام فرصت ها که عمرم داد
و با بد پاکدامانی تلف گشتند بسیارم
به دانشگاه، چندین ساعت حاضر نبودن را
به نمره، صفرهایی را که در پرونده ام دارم
بدهکارم به دین، چندین نماز و روزه و پرهیز
به دین داری، چه گفتارم چه کردارم چه پندارم
بدهکارم به چشمم دیدن خوبان عالم را
به گوشم قطع اصواتی که می جویند آزارم
تنم قرضه نفس هایم به جای قسط هایی که
برای این و آن یک عمر بایستی بپروارم
به دستانم به پاهایم به لب هایم به شش هایم
بدهکارم، بدهکارم، بدهکارم، بدهکارم
شعر دوم :
صدا ز كالبد تن برون كشيد مرا
صدا شبيه كسي شد ، به بر كشيد مرا
صدا شد اسب ستم ، روح من ز پي اش
به خاك بست و به كوه و كمر كشيد مرا
بگو كه بود كه نقاشي مرا مي كرد
كه با دو ديده همواره تر كشيد مرا ؟
چه وهم داشت كه از ابتداي خلقت من
غريب و كج قلق و در به در كشيد مرا ؟
دو نيمه كرد مرا ، پس تو را كشيد از من
پس از كنار تو اين سوي تر كشيد مرا
من و تو را دو پرنده كشيد در دو قفس
خوشش نيامد ، بي بال و پر كشيد مرا
خوشش نيامد ، اين طرح را به هم زد و بعد
دگر كشيد تو را و دگر كشيد مرا
رها شديم تو ماهي شدي و من سنگي
نظاره تو به خون جگر كشيد مرا
خوشش نيامد ، اين طرح را به هم زد و بعد
پدر كشيد تو را و پسر كشيد مرا
خوشش نيامد ، اين بار از تو دشتي ساخت
به خاطر تو نسيم سحر كشيد مرا
خوشش نيامد خط خط خط زد اينها را
يك استكان چاي ، از خير و شر كشيد مرا
تو را شكر كرد و در ذره هاي من حل كرد
سپس به سمت لبش برد و سر كشيد مرا
اشعار سنتی – ادبستان شعر پارسی
واژگان کلیدی: اشعار سيد رضا محمدي نمونه شعر شاعر شعرهای شعری از یک شعر از غزل غزلیات غزل های غزلی از اشعاری از کتاب روح اندوهگین یک شاعر شاعر افغانستانی شعر شاعر کشور افغانستان.
سلام میشه به اشتراک بگذارید :
غیر از غم تو هیچ غمی غم نمی شود
جز در مقابلت کمرم خم نمی شود
گفتم که با ندیدنت از یاد می برم
دردی ست در دلم که از آن کم نمی شود
دل تنگم و نه تاب و قرار و نه صبر هست
این درد جا به پهنه ی عالم نمی شود
عمرم چگونه رفت !؟ نفهمیدم آخرش
سر شد فقط … بدون تو یک دم نمی شود
حالم بد است ، باشی اگر .. خوب می شوم
آه ای تو آنکه هر چی بخواهم نمی شود …
#الهام_ملک_محمدی