اشعار سیاوش پورافشار

شعر نخست :

 

معلوم نیست کیست به هر حال عاشق است

در او اگرچه له شده آمال عاشق است

آیا غزال رم زده از یک کمین که سخت

بیند در آن مخاطره اطفال عاشق است؟

مردی که درد عائله اش نان شده ولی

درد خماری اش زده تبخال عاشق است؟

آیا کسی که چهره ملاک ولای اوست

هر دم به جستجوی خط وخال عاشق است؟

فرهاد عاشق است که سر زد به کوه یا

شیرین که بود خالق این حال عاشق است؟

بی هیچ چشمداشتی از عشق و ملک او

بی شک خداست آنکه به هر حال عاشق است

 


شعر دوم :

 

تو ماندگار تر از من بمان که رفتنی ام

تو باغ باش و من آن باغبان که رفتنی ام

نفس به یاد تو پس می دهم بمان دریا

حباب بر سر آبم بدان که رفتنی ام

تو جاودانه بر این در بتاب ای خورشید

یخم قسم به همین آسمان که رفتنی ام

تو مثل آینه ای روشنی که خواهی ماند

منم غبار نشسته بر آن که رفتنی ام

ملامتم مکن ای دوست قسمتم این بود

نداشتم خبر از ناگهان که رفتنی ام


واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،سياوش پورافشار.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها