هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

سعدی-غزل شماره 595

 

هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

بار دوم ز بار نخستین نکوتری

انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران

بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری

زنار بود هر چه همه عمر داشتم

الا کمر که پیش تو بستم به چاکری

از شرم چون تو آدمیان در میان خلق

انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری

شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام

دانم که گر تنم بکشی جان بپروری

جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد

با صورت بدیع تو کردن برابری

ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود

بر حال من ببخشی و حالت بیاوری

صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند

هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری

صبری که بود مایه سعدی دگر نماند

سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها