کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری

سعدی-غزل شماره 591

 

کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری

دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

خورشید اگر تو روی نپوشی فرو رود

گوید دو آفتاب نباشد به کشوری

اول منم که در همه عالم نیامده‌ست

زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری

هرگز نبرده‌ام به خرابات عشق راه

امروزم آرزوی تو در داد ساغری

یا خود به حسن روی تو کس نیست در جهان

یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری

بر سرو قامتت گل و بادام روی و چشم

نشنیده‌ام که سرو چنین آورد بری

رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب

پرتو دهد چنان که شب تیره اختری

همراه من مباش که غیرت برند خلق

در دست مفلسی چو ببینند گوهری

من کم نمی‌کنم سر مویی ز مهر دوست

ور می‌زند به هر بن موییم نشتری

روزی مگر به دیده سعدی قدم نهی

تا در رهت به هر قدمت می‌نهد سری

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها