ما در خلوت به روی خلق ببستیم

سعدی-غزل شماره 482

 

ما در خلوت به روی خلق ببستیم

از همه بازآمدیم و با تو نشستیم

هر چه نه پیوند یار بود بریدیم

وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم

مردم هشیار از این معامله دورند

شاید اگر عیب ما کنند که مستیم

مالک خود را همیشه غصه گدازد

ملک پری پیکری شدیم و برستیم

شاکر نعمت به هر طریق که بودیم

داعی دولت به هر مقام که هستیم

در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم

در همه عالم بلند و پیش تو پستیم

ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای

تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم

دیده نگه داشتیم تا نرود دل

با همه عیاری از کمند نجستیم

تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز

جان گرامی نهاده بر کف دستیم

دوستی آن است سعدیا که بماند

عهد وفا هم بر این قرار که بستیم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها