حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام

سعدی-غزل شماره 398

 

حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام

تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام

حریف دوست که از خویشتن خبر دارد

شراب صرف محبت نخورده است تمام

اگر ملول شوی یا ملامتم گویی

اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام

من آن نیم که به جور از مراد بگریزم

به آستین نرود مرغ پای بسته به دام

بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را

به پنج روز به دیوانگی برآید نام

مرا که با توام از هر که هست باکی نیست

حریف خاص نیندیشد از ملامت عام

شب دراز نخفتم که دوستان گویند

به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام

تو در کنار من آیی من این طمع نکنم

که می‌نیایدت از حسن وصف در اوهام

ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق

که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها