یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

سعدی-غزل شماره 287

 

یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

کاو را به سر کشته هجران گذری بود

آن دوست که ما را به ارادت نظری هست

با او مگر او را به عنایت نظری بود

من بعد حکایت نکنم تلخی هجران

کان میوه که از صبر برآمد شکری بود

رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند

گویی که در آن نیم شب از روز دری بود

گویم قمری بود کس از من نپسندد

باغی که به هر شاخ درختش قمری بود

آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی

کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود

در عالم وصفش به جهانی برسیدم

کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود

من بودم و او نی قلم اندر سر من کش

با او نتوان گفت وجود دگری بود

با غمزه خوبان که چو شمشیر کشیده‌ست

در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود

سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی

کان دل بربودند که صبرش قدری بود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها