ای یار ناگزیر که دل در هوای توست

سعدی-غزل شماره 105

 

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست

جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

غوغای عارفان و تمنای عاشقان

حرص بهشت نیست که شوق لقای توست

گر تاج می‌دهی غرض ما قبول تو

ور تیغ می‌زنی طلب ما رضای توست

گر بنده می‌نوازی و گر بنده می‌کشی

زجر و نواخت هرچه کنی رای رای توست

گر در کمند کافر و گر در دهان شیر

شادی به روزگار کسی کاشنای توست

هر جا که روی زنده‌دلی بر زمین تو

هر جا که دست غمزده‌ای بر دعای توست

تنها نه من به قید تو درمانده‌ام اسیر

کز هر طرف شکسته‌دلی مبتلای توست

قومی هوای نعمت دنیا همی پزند

قومی هوای عقبی و ما را هوای توست

قوت روان شیفتگان التفات تو

آرام جان زنده‌دلان مرحبای توست

گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی

عذری که می‌رود به امید وفای توست

شاید که در حساب نیاید گناه ما

آنجا که فضل و رحمت بی‌منتهای توست

کس را بقای دایم و عهد مقیم نیست

جاوید پادشاهی و دایم بقای توست

هر جا که پادشاهی و صدر ی و سروری

موقوف آستان در کبریای توست

سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت

خاموشی از ثنای تو حد ثنای تست

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها