ابر نیسان باغ را در لولوی لالا گرفت

خواجوی کرمانی – غزل شماره 99

ابر نیسان باغ را در لولوی لالا گرفت

باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت

چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد

بلبل خوش نغمه آهنگ هزار آوا گرفت

زاهد خلوت نشین چون غنچه خرگه زد به باغ

از صوامع رخت بربست و ره صحرا گرفت

ابر را بنگر که لاف دُرفشانی می زند

بس که از چشمم به دامن لؤلؤی لالا گرفت

در دلم خون جگر جایش به غایت تنگ بود

از ره چشمم برون جست و ره دریا گرفت

ای که پیش قامتت آید صنوبر در نماز

راستی را کار بالایت قوی بالا گرفت

چون سواد زلف شبرنگ تو آوردم به یاد

از سرم تا پای چون شمع آتش سودا گرفت

من که از کافر شدن ترسی ندارم لاجرم

مؤمنم کافر شمرد و کافرم ترسا گرفت

چشم خواجو بین که گوید هر دم از دریا دلی

کای بسا گوهر که باید ابر را از ما گرفت

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها