ای از گل رخسار تو خون در دل لاله

خواجوی کرمانی – غزل شماره 801

ای از گل رخسار تو خون در دل لاله

بر لاله ز مشک سیه افکنده گلاله

باز آی که چشم و رُخت ای ماه غزل گوی

این عین غزال آمد و آن رشک غزاله

از خاک درت برنتوان گشت که کردند

ما را به حوالی سرای تو حواله

آورده به خونم رخ زیبای تو خطّی

چون بنده مقرّست چه حاجت به قباله

آن جان که ز لعلت به گه بوسه گرفتم

دِینی ست تو را بر من دلسوخته حاله

برخیز و برافروز رخ از جام دلفروز

کز عشق لبت جان به لب آورد پیاله

از آتش مِی بین رخ گلرنگ نگارین

همچون ورق لاله پر از قطره ی ژاله

چشمم به مه چارده هرگز نشود باز

الّا به بُتی ماه رخ چارده ساله

تا گشت گرفتار سر زلف تو خواجو

چون موی شد از مویه و چون نال ز ناله

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها