در تابم از دو هندوی آتش پرستشان

خواجوی کرمانی – غزل شماره 736

در تابم از دو هندوی آتش پرستشان

کز دست رفت دنیی و دینم ز دستشان

از مشک سوده سلسله بر مه نهاده اند

زآن رو که آفتاب بود زیردستشان

بر طرف آفتاب چه درخور فتاده است

مرغول مشک رنگ دلاویز پستشان

از حد گذشته اند به خوبی و لطف از آنک

زین بیش نیست حد لطافت که هستشان

مسکین دلم که بلبل بستان شوق بود

شد پای بند حلقه ی زلف چو سستشان

نعلم نگر که باز بر آتش نهاده اند

آن هندوان کافر آتش پرستشان

صاحبدلان که بی خبرند از شراب شوق

در داده اند جرعه ی جام الستشان

یاران ز جام باده ی نوشین فتاده مست

خواجو از آن دو نرگس مخمور مستشان

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها