نوبتی صبح برآمد به بام

خواجوی کرمانی – غزل شماره 710

نوبتی صبح برآمد به بام

نوبت عشّاق بگوی ای غلام

مرغ سحر در سخن آمد بساز

ساز بر آواز خروسان بام

کوکبه ی قافله سالار صبح

باز رسید این نفس از راه شام

خادم ایوان در خلوت ببند

در حرم خاص مده بار عام

ای صنم سیم زنخدان بیار

از قدح سیم می لعل فام

صوفی اگر صافی ازین خم خورد

رخت تصوّف بفروشد تمام

حاجی اگر روی تو بیند مقیم

در حرم کعبه نسازد مقام

زمزم رندان سبوکش میست

بتکده و میکده بیت الحرام

نام جگر سوختگان چیست ننگ

ننگ غم اندوختگان چیست نام

آتش پروانه ی پر سوخته

نیست به جز پختن سودای خام

خیز و چو خواجو به صبوحی بشوی

جامه ی جان را به نم چشم جام

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها