خطر بادیه ی عشق تو بیش از پیش است

خواجوی کرمانی – غزل شماره 71

خطر بادیه ی عشق تو بیش از پیش است

این چه دام است که دور از تو مرا در پیش است

ای که درمان جگر سوختگان می سازی

مرهمی بر دل ما نه که به غایت ریش است

دیده هر چند بر آتش زند آبم لیکن

حدّت آتش سودای تو از حد بیش است

باده می نوشم و خون از جگرم می جوشد

زانک بی لعل توام باده ی نوشین نیش است

عاشق اندیشه ی دوری نتواند کردن

دوربینی صفت عاقل دوراندیش است

گر مراد دل درویش برآری چه شود

زانک سلطان بر صاحب نظران درویش است

آشنایان همه بیگانه شدند از خواجو

لیکن او را همه این محنت و درد از خویش است

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها