دل گل زنده گردد از دم خم

خواجوی کرمانی – غزل شماره 665

دل گل زنده گردد از دم خم

گُل دل تازه گردد از نم خم

روح پاک است چشم عیسی جام

خون لعل است اشک مریم خم

تا شوی محرم حریم حرم

غوطه ای خور به آب زمزم خم

در شبستان می پرستان کش

شاهد جام را ز طارم خم

خیز تا صبحدم فرو شوییم

گل روی قدح به شبنم خم

شاهدان خمیده گیسو را

زلف پر خم کشیم در خم خم

داد عیش از ربیع بستانیم

به طلوع مه محرّم خم

جان خواجو اگر به وقت صبوح

همچو ساغر برآید از غم خم

می خامش به خاک برریزید

تا دگر زنده گردد از دم خم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها