خواجوی کرمانی – غزل شماره 378
سبزه پیرامن سرچشمه ی نوشش نگرید
شبه بر گوشه ی یاقوت خموشش نگرید
شام شبگون سحرپوش قمر فرسا را
زیور برگ گل غالیه پوشش نگرید
عقل را صید کمند افکن جعدش بینید
روح را تشنه ی سرچشمه ی نوشش نگرید
بُت ضحّاک من آن مه که به رخ جام جم است
آن دو افعی سیه بر سر دوشش نگرید
من که از حلقه ی گوشش شده ام حلقه به گوش
گوشداری من حلقه به گوشش نگرید
جانم از جام لبش گشت به یک جرعه خراب
باده ی لعل لب باده فروشش نگرید
خواجو از میکده اش دوش به دوش آوردند
اینهمه بیخودی از مستی دوشش نگرید