آب آتش می برد خورشید شب پوش شما

خواجوی کرمانی – غزل شماره 26

آب آتش می برد خورشید شب پوش شما

می رود آب حیات از چشمه ی نوش شما

شام را تا سایبان روز روشن دیده ام

تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما

در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی

همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما

از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد

گر به مستی دوشم آمد دوش بر دوش شما

ای ز روبه بازی آهوی شما در عین خواب

شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما

مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من

گشته دُر پاش از لب دُر پوش خاموش شما

حلقه ی گوش شما را تا بُود مه مشتری

مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما

عیب نبود چون به خوان وصل نبود دسترس

گر به درویشی رسد بویی ز سر جوش شما

آب حیوان است یا گفتار خواجو یا شکر

ماه تابان است یا گل یا بناگوش شما

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها