خواجوی کرمانی – غزل شماره 132
بدایت غم عشّاق را نهایت نیست
نهایت ره مشتاق را بدایت نیست
سخن بگوی که پیش لب شکر بارت
حدیث شکر شیرین به جز حکایت نیست
بسی شکایتم از فرقت تو در جان است
وگرنه از غم عشقت مرا شکایت نیست
گرم به تیغ جفا می کشی حیات من است
چرا که قصد حبیبان به جز عنایت نیست
چنین شنیده ام از راویان آیت عشق
که در قرائت دلدادگان روایت نیست
کدام رند خرابات دیده ای کو را
هزار زاهد صد ساله در حمایت نیست
مباش منکر احوال عاشقان خواجو
که قطع بادیه ی عشق بی هدایت نیست