من عهد بسته بودم که انقلاب کنم
تفنگ دردست بگيرم
وخنجر به کمر ببندم و
و کوله ای برپشت بگیرم
من عهد بسته بودم تمام ديکتاتورهای جهان را خاکستر سیگارم کنم
پای پیاده کوه ها را به لرزه دربیاورم
بیابان ها را دریا کنم ، دریاها را خروشان
من عهد بسته بودم کودکان را سیرکنم
زنان را آزاد ، مردان را زندان بشکنم
اما !
حضور تو عهد من را شکست
مرا به زندان چشمانت انداختی
خانه نشینم کردی
به نفرین عشق دچارم کردی
حالا عهد بسته ام کنار تنت بمانم
گیسوانت را به دست بگیرم
لبانت را به لبهایم بگیرم
و تا زنده اماسیر عشق تو باشم
به تمام دیکتاتورهای عالم بگو
آسوده بخوابندمن عاشق شدم !
“برگردان : بابک شاکر”
واژگان کلیدی:اشعار حامد بدرخان،اشعار حامد بدر خان،نمونه شعر حامد بدر خان،شاعر حامد بدر خان،شعرهای حامد بدر خان،شعری از حامد بدر خان،یک شعر از حامد بدر خان،شعرهای ترجمه شده به فارسی حامد بدر خان،سروده های برگردان به پارسی حامد بدر خان،شاعر کشور سوریه،شعر شاعر سوری،الشاعر حامد بدرخان،شاعر کرد کشور سوریه.