ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی-همراه با معنی و تفسیر

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی


حافظ-غزل شماره 480

 

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی

سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی

دردمندان بلا زهر هلاهل دارند

قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی

رنج ما را که توان برد به یک گوشه ی چشم

شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی

دیده ی ما چو به امید تو دریاست چرا

به تفرّج گذری بر لب دریا نکنی

نقل هر جور که از خُلق کریمت کردند

قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی

بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد

از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی

حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر

که دعایی ز سر صدق جز آنجا نکنی


 معنی و تفسیر بیت های نخستین :

1. ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی / سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی:
حافظ خطاب به معشوق می‌گوید که او در رنجاندن و کشتن عاشق (خودش) هیچ گذشتی ندارد و بدون هیچ ملاحظه‌ای او را می‌آزارد.معشوق حتی سود و سرمایه‌ی عاشق (احتمالاً اشاره به دل و جان او) را می‌سوزاند و در این کار هیچ ترس و واهمه‌ای ندارد.

2. دردمندان بلا زهر هلاهل دارند / قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی:
حافظ اشاره می‌کند که دردکشیدگان و عاشقان، بلاها و زهرهای زیادی را تحمل می‌کنند (هلاهل اشاره به فریاد و ناله‌های درد است).حافظ به معشوق هشدار می‌دهد که قصد این عاشقان (که ممکن است از دید دیگران خطاکار به نظر برسند) را خطا نپندارد و به آن‌ها آسیب نرساند.

3. رنج ما را که توان برد به یک گوشه ی چشم / شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی:
حافظ از معشوق می‌خواهد که با یک نگاه کوچک، رنج او را کاهش دهد و به او توجه کند.حافظ می‌گوید که اگر معشوق انصاف داشته باشد، نباید از درمان درد او خودداری کند.


 معنی و تفسیر بیت های پایانی :

4. دیده ی ما چو به امید تو دریاست چرا / به تفرّج گذری بر لب دریا نکنی:
چشمان عاشق (حافظ) به امید معشوق مانند دریا پر از اشک است، پس چرا معشوق به این دریا نگاه نمی‌کند؟حافظ از معشوق می‌پرسد که چرا به لب این دریا (اشک‌های عاشق) نمی‌آید تا از آن لذت ببرد.

5. نقل هر جور که از خُلق کریمت کردند / قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی:
حافظ اشاره می‌کند که هرچه از بداخلاقی‌های معشوق گفته‌اند، از زبان دشمنان و بدخواهان است. حافظ به معشوق می‌گوید که این حرف‌ها از زبان کسانی است که قصد بد دارند و تو نباید به آن‌ها توجه کنی.

6. بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد / از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی:
حافظ خطاب به زاهد (شخصی که از عشق و معشوق دوری می‌کند) می‌گوید که اگر معشوق بر تو جلوه کند، جز می و معشوق چیزی از خدا نخواهی خواست. حافظ تأکید می‌کند که در آن حالت، زاهد جز شراب و معشوق چیزی از خدا طلب نمی‌کند.

7. حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر / که دعایی ز سر صدق جز آنجا نکنی:
حافظ به خودش می‌گوید که به ابروی معشوق که مانند محراب است، سجده کن. حافظ تأکید می‌کند که دعای خالصانه فقط در برابر ابروی معشوق (که مانند محراب است) باید انجام شود.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها