دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی-همراه با معنی و تفسیر

دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی


حافظ-غزل شماره 477

 

دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی

فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم

اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی

هر آنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

بیا که رونق این کارخانه کم نشود

به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی

ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن

در این چمن که گلی بوده ست یا سمنی

ببین در آینه ی جام نقش بندی غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی


 معنی و تفسیر مصراع های نخستین :

1. دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی / فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی:
حافظ صحنه‌ای را توصیف می‌کند که دو دوست زیرک، با باده‌ی کهن (شراب قدیمی) و در آرامش و فراغت، در گوشه‌ای از چمن نشسته‌اند. این تصویر نمادی از آرامش و لذت ساده‌ی زندگی است. حافظ به اهمیت فراغت، مطالعه (کتاب)، و طبیعت (چمن) اشاره می‌کند. اینها عناصری هستند که به زندگی معنا می‌بخشند.

2. من این مقام به دنیا و آخرت ندهم / اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی:
حافظ می‌گوید که این حالت آرامش و لذت را حتی با دنیا و آخرت عوض نمی‌کند. این نشان‌دهنده‌ی ارزش والایی است که او برای این لحظات قائل است.حافظ اشاره می‌کند که حتی اگر مردم دور او جمع شوند و به او توجه کنند، باز هم این آرامش را فدای آن‌ها نمی‌کند.

3. هر آنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد / فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی:
حافظ می‌گوید کسی که قناعت (راضی بودن به کم) را با گنج دنیا عوض کند، مانند کسی است که یوسف مصری (نماد زیبایی و ارزش) را به کمترین قیمت فروخته است.این بیت تأکید می‌کند که قناعت ارزشی بالاتر از ثروت دنیوی دارد و کسی که آن را رها کند، ضرر بزرگی کرده است.

4. بیا که رونق این کارخانه کم نشود / به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی:
حافظ می‌گوید که رونق این جهان (کارخانه) کم نمی‌شود، چه کسی مانند تو زاهد باشد یا مانند من اهل فسق (رهایی از قیدوبندها). این بیت نشان می‌دهد که جهان به هر حال به راه خود ادامه می‌دهد، چه انسان زاهد باشد و چه اهل رهایی و لذت.


معنی و تفسیر مصراع های پایانی :

5. ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن / در این چمن که گلی بوده ست یا سمنی:
حافظ اشاره می‌کند که در پی تندباد حوادث (رویدادهای ناگوار زندگی)، نمی‌توان فهمید که در این چمن (دنیا) چه گذشته است. این بیت نشان‌دهنده‌ی ناپایداری دنیا و تغییرات سریع آن است.

6. ببین در آینه ی جام نقش بندی غیب / که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی:
حافظ از مخاطب می‌خواهد که در آینه‌ی جام شراب، نقش‌های غیب (رازهای نهان) را ببیند. این بیت اشاره به این دارد که کسی به یاد ندارد که چنین رازهای شگفت‌انگیزی از گذشته وجود داشته است.

7. از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت / عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی:
حافظ از سموم (بادهای گرم و خشک) که بر بوستان (دنیا) گذشته‌اند، سخن می‌گوید. حافظ تعجب می‌کند که با وجود این سموم، هنوز بوی گل و رنگ نسترن (نماد زیبایی و زندگی) باقی مانده است.

8. به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی:
حافظ به دل خود می‌گوید که صبر پیشه کند، زیرا خداوند چنین گوهری (دل) را به دست اهرمن (شیطان) نمی‌سپارد. این بیت تأکید می‌کند که خداوند دل باارزش انسان را به دست شیطان نمی‌سپارد.

9. مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ / کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی:
حافظ می‌گوید که در این بلایا (حوادث ناگوار)، مزاج دنیا (طبیعت جهان) خراب شده است. حافظ از نبودن فکر حکیمانه و رای برهمن (نماد خرد و دانایی) در این زمانه شکایت می‌کند.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها