نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی-همراه با معنی و تفسیر

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی


حافظ-غزل شماره 476

 

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت

به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی

بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را

ز لعل روح فزایش ببخش آنکه تو دانی

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است

اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

امید در کمر زرکشت چگونه ببندم

دقیقه‌ای ست نگارا در آن میان که تو دانی

یکی ست ترکی و تازی در این معامله حافظ

حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی


 معنی و تفسیر مصراع های نخستین :

1. نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی / گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی:
حافظ از نسیم صبحگاهی (نماد بشارت و خوش‌بختی) سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که این نشانه‌ها را فقط تو (معشوق یا مخاطب خاص) می‌دانی. حافظ به مخاطب می‌گوید که در زمان مناسب (که فقط تو می‌دانی) به کوی فلان (مکانی نمادین یا خاص) برو.

2. تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت / به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی:
حافظ مخاطب را به عنوان پیک (پیام‌رسان) رازهای خلوت می‌شناسد و می‌گوید که چشم‌ها به راه تو هستند. حافظ از مخاطب می‌خواهد که نه از روی فرمان، بلکه از روی مردمی و مهربانی، کارها را به بهترین شکل انجام دهد.

3. بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را / ز لعل روح فزایش ببخش آنکه تو دانی:
حافظ از مخاطب می‌خواهد که بگوید جان عزیزش از دست رفته است و از خداوند طلب بخشش کند. حافظ می‌گوید که از لعل (لب یا شراب) روح‌افزای معشوق، به کسی که تو می‌دانی، ببخش.


 معنی و تفسیر مصراع های پایانی :

4. من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی:
حافظ اشاره می‌کند که این اشعار را به گونه‌ای نوشته است که دیگران نمی‌فهمند و فقط تو می‌توانی آن‌ها را درک کنی. حافظ از مخاطب می‌خواهد که با کرامت و بزرگواری، این اشعار را به گونه‌ای بخواند که فقط تو می‌دانی.

5. خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است / اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی:
حافظ می‌گوید که خیال تیغ تو (معشوق) برای ما مانند داستان تشنه و آب است (یعنی هم امیدوارکننده و هم ترسناک). حافظ می‌گوید که تو ما را اسیر خود کرده‌ای، پس هر طور که می‌دانی با ما رفتار کن.

6. امید در کمر زرکشت چگونه ببندم / دقیقه‌ای ست نگارا در آن میان که تو دانی:
حافظ از مخاطب می‌پرسد که چگونه می‌تواند امید را به کمر زرکش (معشوق) ببندد. حافظ اشاره می‌کند که در این میان، لحظه‌ای خاص وجود دارد که فقط تو می‌دانی.

7. یکی ست ترکی و تازی در این معامله حافظ / حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی:
حافظ می‌گوید که در این معامله (عشق)، ترکی و تازی (زبان‌های مختلف) یکی هستند. حافظ از مخاطب می‌خواهد که داستان عشق را به زبانی که تو می‌دانی، بیان کند.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها