هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی-همراه با معنی و تفسیر

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی


حافظ-غزل شماره 474

 

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

ملامت گو چه دریابد میان عاشق و معشوق

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور

که از هر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی

گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است

خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی

ملک در سجده ی آدم زمین بوس تو نیت کرد

که در حسن تو لطفی دید بیش از حدّ انسانی

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است

مباد این جمع را یارب غم از باد پریشانی

دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت

ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست

بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی

خیال چنبر زلفش فریبت می‌دهد حافظ

نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نجنبانی


 معنی و تفسیر بیت های نخستین :

بیت اول:

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی / چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی:
حافظ می‌گوید: مردم گفتند که تو یوسف ثانی هستی (یعنی به زیبایی یوسف هستی)، اما وقتی تو را به خوبی دیدم، فهمیدم که تو از یوسف هم زیباتری.
این بیت نشان‌دهنده‌ی زیبایی بی‌نظیر معشوق است که حتی از یوسف، نماد زیبایی در ادبیات، نیز فراتر است.

بیت دوم:

شیرین تر از آنی به شکرخنده که گویم / ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی:
حافظ می‌گوید: تو شیرین‌تر از آنی که بتوانم با واژه‌ها توصیف کنم. ای پادشاه زیبایان، تو شیرین‌ترین هستی.
این بیت نشان‌دهنده‌ی شیرینی و جذابیت معشوق است که فراتر از توصیف است.

بیت سوم:

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه / هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی:
حافظ می‌گوید: نمی‌توان دهان تو را به غنچه تشبیه کرد، زیرا هیچ غنچه‌ای به این زیبایی و کوچکی نیست.
این بیت اشاره به زیبایی بی‌نظیر دهان معشوق دارد که حتی از غنچه، نماد زیبایی در طبیعت، نیز زیباتر است.

بیت چهارم:

صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام / چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی:
حافظ می‌گوید: صد بار گفته‌ای که از آن دهان شیرین‌ات به من کام (لذت) خواهی داد، اما مانند سوسن آزاده (که زبان ندارد)، چرا فقط حرف می‌زنی و عمل نمی‌کنی؟
این بیت نشان‌دهنده‌ی انتظار و آرزوی حافظ برای رسیدن به وصال معشوق است.


 معنی و تفسیر بیت های پایانی :

بیت پنجم:

گویی بدهم کامت و جانت بستانم / ترسم ندهی کامم و جانم بستانی:
حافظ می‌گوید: گویی می‌خواهی به من کام (لذت) بدهی، اما در عوض جانم را بستانی. می‌ترسم که نه کامم بدهی و نه جانم را بستانی.
این بیت نشان‌دهنده‌ی ترس و تردید حافظ از عشق و وصال معشوق است.

بیت ششم:

چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند / بیمار که دیده ست بدین سخت کمانی:
حافظ می‌گوید: چشم تو مانند تیر (خدنگ) از سپر جان می‌گذرد. هر کسی که این تیر سخت و کشنده را دیده است، بیمار شده است.
این بیت اشاره به قدرت جذابیت و کشندگی نگاه معشوق دارد که دل‌ها را می‌رباید.

بیت هفتم:

چون اشک بیندازی اش از دیده ی مردم / آن را که دمی از نظر خویش برانی:
حافظ می‌گوید: وقتی از چشم مردم اشک می‌اندازی، کسی که برای لحظه‌ای از نظرت دور شده است، چه حالی خواهد داشت؟
این بیت نشان‌دهنده‌ی تأثیر نگاه و رفتار معشوق بر دیگران است.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها