بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم-همراه با معنی و تفسیر

بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم


حافظ-غزل شماره 313

 

بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم

مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم

زآنجا که فیض جام سعادت فروغ توست

بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم

هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت

تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم

عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم

کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم

می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار

این موهبت رسید ز میراث فطرتم

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش

در عشق دیدن تو هواخواه غربتم

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف

ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم

دورم به صورت از در دولت سرای تو

لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم

حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان

در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم


معنی و تفسیر بیت های نخستین

۱. بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم / مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم:
حافظ از ساقی می‌خواهد که بازگردد، چرا که او مشتاق خدمت و بندگی است و برای سعادت و دولت ساقی دعا می‌کند.

۲. زآنجا که فیض جام سعادت فروغ توست / بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم:
حافظ می‌گوید که روشنایی و سعادت از جام ساقی است و با بازگشت او، می‌تواند از تاریکی‌ها و حیرت‌های زندگی رهایی یابد.

۳. هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت / تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم:
حافظ اعتراف می‌کند که در دریای گناه غرق است، اما از زمانی که با عشق آشنا شده، مورد رحمت قرار گرفته است.

۴. عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم / کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم:
حافظ از ساقی می‌خواهد که او را به خاطر رندی و بدنامی سرزنش نکند، چرا که این سرنوشتی بوده که ازلی برای او رقم خورده است.


معنی و تفسیر بیت های پایانی

۵. می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار / این موهبت رسید ز میراث فطرتم:
حافظ می‌گوید که عاشقی چیزی نیست که بتوان آن را کسب کرد یا به اختیار انتخاب کرد، بلکه این موهبتی است که از فطرت و ذات او سرچشمه گرفته است.

۶. من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش / در عشق دیدن تو هواخواه غربتم:
حافظ اشاره می‌کند که هرگز از وطن خود دور نشده، اما در عشق دیدن معشوق، مشتاق غربت و دوری است.

۷. دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف / ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم:
حافظ از خضر (نماد راهنما و نجات‌بخش) درخواست کمک می‌کند تا در این راه سخت و پر از موانع (دریا و کوه) به او یاری رساند.

۸. دورم به صورت از در دولت سرای تو / لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم:
حافظ می‌گوید که هرچند به ظاهر از درگاه ساقی دور است، اما به جان و دل در حضورش قرار دارد.

۹. حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان / در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم:
حافظ آرزو می‌کند که بتواند جانش را در حضور ساقی (معشوق) تسلیم کند، اگر عمر به او فرصت دهد.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها