فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش-همراه با معنی و تفسیر

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش


حافظ-غزل شماره 277

 

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می‌گذری

برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

 


معنی و تفسیر بیت های نخستین

۱. فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش:
حافظ می‌گوید که فکر بلبل این است که گل یار او شود، اما گل در فکر این است که چگونه بلبل را فریب دهد. این بیت نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ی عاشق و معشوق است.

۲. دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند / خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش:
حافظ می‌گوید که دلربایی تنها به کشتن عاشق نیست، بلکه خواجه (معشوق) کسی است که غم خدمتگار خود را داشته باشد.

۳. جای آن است که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش:
حافظ می‌گوید که جای آن است که خون در دل لعل (نماد عشق) موج بزند، نه این‌که خزف (سفال بی‌ارزش) بازار را به هم بریزد.

۴. بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش:
حافظ می‌گوید که بلبل از گل سخن گفتن را آموخته است، وگرنه این همه شعر و غزل در منقار او جای نمی‌گرفت.


معنی و تفسیر بیت های پایانی

۵. ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می‌گذری / برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش:
حافظ به کسی که در کوچه‌ی معشوق او می‌گذرد، هشدار می‌دهد که مراقب باشد، چرا که دیوار آن کوچه ممکن است سر او را بشکند.

۶. آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش:
حافظ از کسی یاد می‌کند که با صد قافله‌ی دل به سفر رفته است و از خداوند می‌خواهد که او را در هر کجا که هست، سالم نگه دارد.

۷. صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل / جانب عشق عزیز است فرومگذارش:
حافظ به دل خود می‌گوید که هرچند صحبت عافیت (آرامش) خوشایند است، اما جانب عشق را فراموش نکن.

۸. صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جام دگر آشفته شود دستارش:
حافظ از صوفی‌ای یاد می‌کند که از شراب سرخوش شده و کلاه خود را کج کرده است. او می‌گوید که با دو جام دیگر، دستار (عمامه) او نیز آشفته خواهد شد.

۹. دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است مجو آزارش:
حافظ می‌گوید که دل او به دیدار معشوق عادت کرده است و از او می‌خواهد که با او بدرفتاری نکند، چرا که او نازپرورد وصال است.


غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها