از سر کوی تو هر کو به ملالت برود

حافظ-غزل شماره 222

از سر کوی تو هر کو به ملالت برود

نرود کارش و آخر به خجالت برود

کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدا

به تجمل بنشیند به جلالت برود

سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر

حیف اوقات که یک سر به بطالت برود

ای دلیل دلِ گم گشته خدا را مددی

که غریب ار نبرد ره به دلالت برود

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت ست

کس ندانست که آخر به چه حالت برود

حافظ از چشمه ی حکمت به کف آور جامی

بو که از لوح دلت نقش جهالت برود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها