اقبال لاهوری
جاوید نامه
شماره 45
قلزم خونین
آنچه دیدم می نگنجد در بیان
تن ز سهمش بی خبر گردد ز جان
من چه دیدم؟ قلزمی دیدم ز خون
قلزمی طوفان برون طوفان درون
در هوا ماران چو در قلزم نهنگ
کفچه شبگون بال و پر سیماب رنگ
موج ها درنده مانند پلنگ
از نهیبش مرده بر ساحل نهنگ
بحر ساحل را امان یک دم نداد
هر زمان که پاره ای در خون فتاد
موج خون با موج خون اندر ستیز
در میانش زورقی در افت و خیز
اندر آن زورق دو مرد زرد روی
زرد رو عریان بدن آشفته موی