شعر نخست:
بگذار امشب تب کنم فردا بمیرم
در خلوت تاریک خود تنها بمیرم
وقتی دریغ از بویی از پیراهن تو
بگذار تا در دامن غم ها بمیرم
اینک که بد حالم که بد حالم که بد حال
باید همین حالا همین حالا بمیرم
یک دم نشد آدم دل دیوانه ی من
مجنونم و بگذار بی لیلا بمیرم
بگذار در حال غزل خواندن بمیرم
بگذار “افق” ! یک بار هم زیبا بمیرم
شعر دوم:
دوباره شب شد و ما و اتاق معمولی
سکوت،پنجره،دیوار و طاق معمولی
دوباره برف ،ولی باز اجاق من خاموش
نه آتشی و نه چوبی،اجاق معمولی
دوباره رد شدنت از مسیر رویاهام
دوباره شوق نگاه،اشتیاق معمولی
دوباره آمدی و :خوب من! خداحافظ
دوباره چشم به راهی، فراق معمولی
دوباره دفتر و درد و غم و غروب و “افق”
دوباره شعر ،همین اتفاق معمولی
شعر سوم:
شبی شکست دل بی ریا و کوچک من
کسی نبود ببیند بجز عروسک من
کنار پنجره های مشبک و کهنه
در انتظار کمی آب بود پیچک من
و دستهام پر از هیچ،آه پر از هیچ
شبیه سهم خودم بود سهم قلک من
نمی شناخت بهار و پرنده را،گرچه
بزرگ بود درخت حیاط کوچک من
همیشه باد می آمد و بچه ها اما
همیشه روی زمین بود بادبادک من
افق هنوز نخوابیده تا بیایی باز
و پر امید بگویی؛بخواب کودک من
واژگان کلیدی: اشعار یوسف شیردژم،اشعار یوسف شیر دژم،نمونه شعر یوسف شیر دژم،شعرهای یوسف شیر دژم،غزل یوسف شیر دژم،غزلیات یوسف شیر دژم،غزل های یوسف شیر دژم،شاعر یوسف شیر دژم،یک شعر از یوسف شیر دژم،شعری از یوسف شیر دژم.