اشعار ناظم هروی

 

شعر نخست :

پیر گشتیم و دم از چشم سیاهی نزدیم

قدمی در پی آهوی نگاهی نزدیم

در نثار گهر گریه کم از ابر نه ایم

این قدر هست که ما خیمه ی جاهی نزدیم

رفت صد فصل بهار و به هوای چمنی

گلی از نقش قدم بر سر راهی نزدیم

از مکافات چه پروا که در این بادیه ما

برق بودیم ولی گل به گیاهی نزدیم

منکر حوصله ی ما ز چه گردیده سراب؟

حرف خواهش به لب چشمه و چاهی نزدیم

شعر،سنجیده سرودیم چو ناظم ! لیکن

گل تحسینی بر طرف کلاهی نزدیم


 شعر دوم:

شب که غم شعله ی افسوس کند آه مرا

پاره ی دل،پر طاووس کند آه مرا

حله ی ناز چو پوشند سهی بالایان

شعله،پیراهن ناموس کند آه مرا

شد ز دیوانگی اش بادیه زندان،چه کنم؟

داوری نیست که محبوس کند آه مرا

شد فلک خیره،دم حوصله پردازی کو

که به این آینه محسوس کند آه مرا

پرده برداشتن از راز فلک غمازی است

آه اگر حوصله جاسوس کند آه مرا

دیده رویی و کند دعوی تاثیر،کجاست

پشت آیینه که مایوس کند آه مرا

شد بلند از دل پر شور،مبادا به غلط

برهمن رشته ی ناقوس کند آه مرا

بس که خوش بو شده از بوی محبت ناظم

نفس صبح زمین بوس کند آه مرا


 شعر سوم:

شب ها چو روزها ز صفای تو روشن است

بوها چو رنگ ها به هوای تو روشن است

کوثر بهشت حور بهشتی لطافتی

چون موج،تار تار قبای تو روشن است

یک موی بر تن تو کدورت پذیر نیست

صبح دمیده ای،همه جای تو روشن است

ای خار ! خون آبله پامال کی شود؟

هر گوشه آتشی به جزای تو روشن است

ای بخت تیره ! عمر تو افزون که خاک ما

چو آب زندگی ز بقای تو روشن است

من ذره تر ز عشق و تو خورشید تر ز حسن

پرواز خاطرم به هوای تو روشن است

ناظم ! اگر چو عکس ز صورت جدا شوی

هرجا که روشن است،برای تو روشن است


شعر چهارم:

روی طلب،چو آینه ی زنگ بسته باد

دست طمع،چو زلف،سراپا شکسته باد

پرواز آرزو،پر آسایشم شکست

بال هوای نفس به زنجیر بسته باد

همت رضا نشد که به کوثر وضو کنم

رویش به آب نور چو آیینه شسته باد

آزاده ای که صید توکل نمی شود

دل در برش چو طایر از دام جسته باد

در سایه ات ز منت کونین فارغم

بخت تو ای همای قناعت ! خجسته باد

در پرده ای که نغمه ی خواهش موثر است

تاری که نگسلد ز ترنم،گسسته باد

نه شاکرم ز آب و نه از زهر شکوه سنج

چون تیغ،نقش جوهر ذاتم نشسته باد

نخلی که دل به برگ و بر این چمن نبست

کوثر ز ریشه،طوبی اش از شاخ رسته باد

ناظم ! چه می کنی دل دنیا پرست را

آیینه ای که صاف نباشد،شکسته باد


شعر پنجم:

چو شب ها بی تو نقش ناله های زار می بستم

ز مد آه،بر قانون گردون،تار می بستم

نه رنگی داشت گویایی،نه بویی داشت خاموشی

در آن گلشن که من گلدسته ی گفتار می بستم

چو از درد دل خود بزم را افسرده می دیدم

در ماتم سرا،یعنی لب اظهار می بستم

حصول هر مرادی کی کند آسوده همت را؟

در این ره تا به منزل می رسیدم،بار می بستم

نه جنس اشک رنگین،نه متاع ناله ی الوان

عبث در کارگاه عشق،دل بر کار می بستم

به یک پژمرده تحسین،هرگزم خُرم نکرد آن گل

چرا چندین طلسم نغمه بر منقار می بستم؟

مجازآمیز می کردم بیان،رمز حقیقت را

ز غفلت در میان دسته ی گل،خار می بستم

گل اکنون شد نظر فرسوده،تا من باغبان بودم

ز چشم بلبلان تا رخنه ی دیوار می بستم

به تار سبحه ای محتاجم اکنون،یاد ایامی

که صد کافر نسب را بر میان زنار می بستم

زبونم کرده موری،ناظم آن افسون طرازی کو؟

که چون لب باز می کردم،زبان مار می بستم


 شعر ششم:

شدم گداخته ی صد حجاب،چون نوشم؟

به آتشم سر و کار است،آب چون نشوم؟

گرفتم این که چو کوه استوار بنیادم

تمام سیل سرشکم،خراب چون نشوم؟

به قدر تیرگی بخت،فیض بیند مرد

ستاره سوخته ام،آفتاب چون نشوم؟

دلم ز تربیت آه سرد تاریک است

مربی نفس سینه تاب چون نشوم؟

بلند مصرع دیوان طبع موزونم

ز دودمان سخن،انتخاب چون نشوم؟

ز قیصریه ی دل،جنس گریه می آرم

ز بیع دیده ی تر،کامیاب چون نشوم؟

به هر که داد نمک،زد به دیده اش انگشت

ز بخت شور نمکدان،کباب چون نشوم؟

تلاش روضه ی توفیق می کنم ناظم

مقیم خاک در بوتراب چون نشوم؟


شعر هفتم:

بهار نغمه ام،گلشن نگار پرده ی گوشم

نسیم باده ام،آشفته ساز طره ی هوشم

ز من مشهورتر،بیتی ندارد دفتر معنی

به یاد صد دل آیم،گر کند یک دل فراموشم

در این میخانه کس را خدمت من خوش نمی آید

سبوی آسمان پنداری افتاده است از دوشم

مشخص نیست اوضاع جنون مختلف سیرم

نه رسوایم،نه مستورم،نه گویایم،نه خاموشم

کسی آن سرو عصمت جلوه را چون در کنار آرد؟

شدم آیینه و عکسش نمی آید در آغوشم

زبان شعله ناظم ! در دهان توست پنداری

سخن های تو آتش می زند در پنبه ی گوشم


واژگان کلیدی: ملافرخ حسین ناظم هروی،اشعار ناظم هروی،نمونه شعر ناظم هروی،شاعر ناظم هروی،شعرهای ناظم هروی،شعری از ناظم هروی،یک شعر از ناظم هروی،غزل ناظم هروی،غزلیات ناظم هروی،غزل های ناظم هروی،غزلی از ناظم هروی،سروده های ناظم هروی،شعری از دیوان ناظم هروی،گزیده گزینه و گلچین بهترین و زیباترین اشعار عاشقانه ناظم هروی،اشعار ناب ناظم هروی،ناظم هروي.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها