شعر نخست:
یک مرغ خوش پيام در اين آشيان نماند
طفل خجسته پای در اين آستان نماند
جمعي به دشت و خيل عزيزان به رشت رفت(۱)
در وادی بهشت به جز پاسبان نماند
دانای وخش هيچ نداند زحال ما (۲)
وخشور در تسلط اين خاكدان نماند (۳)
آیین راستی، كه از اين خاک رسته است
ما كج خراميديم و ره راستان نماند
گرداب خون در دل ما دور مي زند
ماغرق كاسه ايم،چو بحر دمان نماند (۴)
هرشب دعا مي برم تا وادی طلب
در رهگذار بال دلم آسمان نماند
شعر دوم:
فيضی كه زسرپنجه خورشيد بريزد
بر طور سری خنده توحيد بريزد
ريزد، به سرنخل و سر بيد بريزد
بر عالم ظلماني چو نورسحر آيد
از ابر فرو رفته ززندان به درآيد
آيد زقدر دردل ما در ثمر آيد
این فيض به هر خانه وهر لانه درآيد
با بال هما و پر پروانه در آيد
آید ز پی سوختن و ساختن آيد
شعر سوم:
از خلیج فارس میآید نسیم فارسی
ابر در شیراز میبارد چو سیم فارسی
می رسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
واژگان دشوار:۱-رشت: نام باستانی ناحيه عزم. ۲-وخش:مردم فرومایه و بی اعتبار. ۳-وخشور: وادی وخش. ۴-دمان:خروشنده،ترسناک.
واژگان کلیدی: اشعار مومن قناعت،نمونه شعر مومن قناعت،شاعر مومن قناعت،شعرهای مومن قناعت،شعری از مومن قناعت،یک شعر از مومن قناعت،شعر سنتی مومن قناعت،غزلی از مومن قناعت،غزلیات مومن قناعت،غزل های مومن قناعت،یک غزل از مومن قناعت،استاد مومن قناعت شاعر تاجیکستانی،شعر شاعر اهل کشور تاجیکستان،شعر تاجیکی،از آثار مومن قناعت،اثری از مومن قناعت.