شعر نخست :
این بار بی مقدمه از سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
از تل دوید مرثیه قتلگاه را
از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد
از خط به خط روضه ی گودال رد شدو
با گریه از اسیری خواهر شروع کرد
اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد
از روضه ربودن معجر شروع کرد
برگشت روضه را به تمامی دشت برد
از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد
لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد
از التهاب مشک برادر شروع کرد
هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لای مادرِ اصغر شروع کرد
غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت
مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد
ای تشنه لب حسین من،ای بی کفن حسین!
دم را برای روضه مادر شروع کرد
یک كوچه وا کنید كه زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
هیزم می آورند حرم را خبر کنید
این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد
این شعر هم که قافیه هایش تمام شد
شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد
شعر دوم :
هی نقشه می کشند که بلوا به پا کنند
من را به درد بی پدری مبتلا کنند
اينها تمام از پدرت زخم خورده اند
پس آمدند از دل خود عقده وا کنند
گفتند:تا که سر ببرند از تو،می شود
از دختری سه ساله پدر را جدا کنند
تنها به کشتن تو رضایت نمی دهند
ای کاش بعد از این بدنت را رها کنند
انگشتر تو کاش به دست رقیه بود
تا بيشتر حقارت خود بر ملا کنند
در بین کوچه باز نشد عقده هاشان
آنقدر می زنند تنم را سیا کنند
هی می کشند موی مرا چادر مرا
شاید که زخم کهنه خود را دوا کنند
من کودکم ز عمه من كاش بگذرند!
وز رشته های چادر زینب حی کنند
قرآن بخوان كه بین حسینیه شیعه ها
صف بسته اند تا که به ما اقتدا کنند
واژگان کلیدی:اشعار محسن ناصحی،نمونه شعر محسن ناصحی،شاعر محسن ناصحی،شعرهای محسن ناصحی،شعری از محسن ناصحی،یک شعر از محسن ناصحی،غزل غزلیات غزل های غزلی از محسن ناصحی،محسن ناصحي.