شعر نخست :
افتاده به نبضم ضربان نرسیدن
ای لال شوی لال زبان نرسیدن
با این نفس سردو قطاری که نیامد
پیچیده به پایم چمدان نرسیدن
در من جریان داشته یک عمر کبوتر
یک عمر پربدن نگران نرسیدن
هی نامه نوشتم که کمی ماه بیارید
این خانه ی تاریک نشان نرسیدن
نه باد و بهاری نه- صدایی که بماند-
پر شد تن راهم از دهان نرسیدن
تقویم برایم خبری تازه ندارد
پیچیده به جانم سرطان نر سیدن
با آن کلماتی به شعرم نرسیدند
افتاد غزل در جریان نرسیدن
شعر دوم :
نه آن چشم های آذری مراخواست
نه نیازمندی های روزنامه ها
واگر نه
در آن ناچاری پا به راه
دستی چمدانم را می گرفت
تا این سرایت تاریک
به زانو در نیاورد آتشم را
که آستین بالا برده بود
گلستان شود
می دانم می دانم !
هیچ تریبونی از من نخواهد گفت
من
حرف اضافه ای هستم
در عاشقانه ای بی تقویم !
شعر سوم :
سلام !
یادت هست ؟
تابستان ها
چقدرشعرنامه می نوشتم برای پسرهای محل ؟
تا بدهند به دختران تهرانی
که آمده بودند آب و هوا
که آمده بودند ما را عوض کنند
اما من
مرضیه را می خواستم
که نه شعر دوست داشت
نه نامه !
واژگان کلیدی:اشعار علی محمد زیدوندی،نمونه شعر علی محمد زدوندی،شاعر علی محمد زیدوندی،شعرهای علی محمد زیدوندی،شعری از علی محمد زیدوندی،یک شعر از علی محمد زیدوندی،غزل غزلیات غزل های غزلی از علی محمد زیدوندی،علي محمد زيدوندي،شعر نو و سنتی علی محمد زیدوندی.