شعر نخست :
دعا کنیم دعا تا بهار برگردد
به لحظه های پریشان قرار برگردد
صدای طبل شقاوت به کوه می پیچد
شبانه بی خطر از ره سوار برگردد
بخوان به پاس شقایق پرنده آتش!
که مرد تیر و کمان از شکار برگردد
مسافری که سفر را برای خود می خواست
از ازدحام سکوت وغبار برگردد
عبور بال چکاوک و طرح آبی ها
غنیمتی است اگر آبشار برگردد
تمام باغچه ها را ستاره می کاریم
که فصل آبی دریا کنار برگردد
پرنده پر زدنش را به بال پنهان کرد
دعا کنیم دعا تا بهار برگردد
شعر دوم :
آنجا که فصل عشق را آغاز کردیم
با مکث کوتاهی که نه پرواز کردیم
خورشیدهم بر زخم هامان تکیه می زد
در بازی خورشید و زخم اعجاز کردیم
آن شب نبودی تا ببینی هر قفس را
در امتداد شب چگونه باز کردیم
آنجا خدای عشق را تکذیب کردند
در این وسط ما عشق را آواز کردیم
حتی شکستند احترام لاله ها را
وقتی سفر را با لاله آغاز کردیم
” آنای ” من فردای ما هم دیر شد،نه !
خنجر پریشان گشت و ما هی ناز کردیم
یادش به خیر آن شب میان دود و اسپند
تصنیف مرگ و زندگی را ساز کردیم
شعر سوم :
زوزه گرگ است و طوفان باز جنگل بی صداست
سردی دی می شود آغاز جنگل بی صداست
شال طوفان بر گریبان خطر آویخته است
در شکارستانی از پرواز جنگل بی صداست
در تقاطع های جاده با تپش های سکوت
ازهبوط سرخ یک اعجاز جنگل بی صداست
عصرکولاک است و بوران با شبستان های سرد
در مساحت های چشم اندازجنگل بی صداست
“کیست امشب پاسبخش دره انجیرها؟”
از سوال بارز سرباز جنگل بی صداست
انفجاری می شکافد صخره ی پولاد را
درد خود را می کند ابراز جنگل بی صداست
انتهای یک سفررا چلچله آواز خواند
با شروع چلچله آواز جنگل بی صداست
شعر چهارم :
یک مرد از این قبیله چو پیدا نمی شود
این زخم تاهمیشه مداوا نمی شود
زین دست ها که تاول عصیان ندیده است
راهی به سمت روزنه پیدا نمی شود
این سینه های معجزه گر را سپرکنید
درحق ما مضایقه آیا نمی شود؟
قومی که نسبتش به خرافات می رسد
با این حساب بهتر از این ها نمی شود
رقص صلیب و نیزه و سرها مبارک است
گفتیم وعشق بی کس وتنها نمی شود
این شانه از تعارف خنجرنشان گرفت
خنجر، پل عبور شماها نمی شود
“ایمان بیاوریم به آغازفصل سرد”
این پرده را بکش که دلم وا نمی شود
واژگان کلیدی:اشعار عباس اوجی فرد،نمونه شعر عباس اوجی فرد،شاعر عباس اوجی فرد،شعرهای عباس اوجی فرد،شعری از عباس اوجی فرد،یک شعر از عباس اوجی فرد،غزل عباس اوجی فرد،غزلیات عباس اوجی فرد،غزل های عباس اوجی فرد،غزلی از عباس اوجی فرد،عباس اوجي فرد،شاعر استان بوشهر،شاعر شهرستان برازجان،شعر شاعر برازجانی.