شعر نخست:
دم خوشبختیام
که از اتوبوسهای سرگردان
آویزان
پا به جهان گذاشتهام
و برای اثبات هویتم
فریاد میکنم
روزگارم را …
ملاقات ممنوع
حالم را جا آورده
هرچه هست
میلههایی تاب نخورده
که ادراکم را به پیشانی برجها
دستبند زدهاست
توطئه
طناب کلفتیست
که آویزانم میکند… .
شعر دوم:
دیروز هرچه داشتم
پای چنار پیر دفن کردم
تا دربهاری دیگر
از اعجاز گرم تو
ناگزیر شوم به روئیدن
و هاشور بزنم بر کمرکش کوه
تا بنفشه بروید از غوغای بهاریات؛
دیروز نام تو را
نبض میزد تنم
و من جز تو به هیچ اعتیادی نمیاندیشیدم.
و امروز نام تو را
در گوش شهر فریاد میزنم
و میپرسم
لحن شیرین عاشقانههای من کو؟
شعر سوم:
تو با بارانی از روح غزل همراه میآیی
به شبهای پر از دردم تو مثل ماه میآیی
تو را پیوسته می رانم زخود با این که تنهایم
تو با دلتنگی ام اما همیشه راه می آیی
دلم گاهی شبیه گریهای از درد میبارد
و تو حتی اگر شد لحظه ای كوتاه میآیی
حضور روشن و پاكت غزل میآورد وقتی
كه تو ای بانی شعرم پس از یك آه میآیی
صفای ساده ات روییده امشب باز در قلبم
تو با بارانی از روح غزل همراه میآیی
شعر چهارم:
تو دردهای دلم را چه خوب فهمیدی
و زخم های غرور شکسته را دیدی
به دوش خویش کشیدی تمام دردم را
شبی که زندگی ات را به عشق بخشیدی
و پا به پای دلم مثل یک ترانه شدی
دوباره زنده شدی در تنم درخشیدی
شبیه رقص کبوتر به دور گنبد عشق !
و مثل قاصدکی در بهار رقصیدی
چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب !
اگر چه با رگ خواب دلم تو خوابیدی
هنوز در شب من رد پای توست به جا
بیا که درد دلم را تو خوب فهمیدی
واژگان کلیدی: اشعار شیوا فرازمند،نمونه شعر شیوا فرازمند،شاعر شیوا فرازمند،شعرهای شیوا فرازمند،شعر نو شیوا فرازمند،شعر سنتی شیوا فرازمند،شعری از شیوا فرازمند،یک شعر از شیوا فرازمند،غزل شیوا فرازمند،غزلیات شیوا فرازمند،غزل های شیوا فرازمند.