اشعار شهریار(محمدحسین بهجت تبریزی)

 

شعر نخست:

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه،تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چه ها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن شب

تو هم ای دامن مهتاب،پر از پروینی

همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه،تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن؟

که تو هم آینه یِ بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند

برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید؟

که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان

گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه ی طوفان زده سر خواهی زد؟

ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا اگر آیین محبت باشد

چه حیاتی  و چه دنیای بهشت آیینی


شعر دوم:

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی،کوره راه زندگانی را

بهاری بود و ما را هم  شبابی و شکر خوابی

چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون خزانی را

سخن با من نمی گویی الا ای همزبان دل

خدا را،با که گویم شکوه ی بی همزبانی را

نسیم زلف جانان کو؟که چون برگ خزان دیده

به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

به چشم آسمانی،گردشی داری بلای جان

خدا را،بر مگردان این بلای آسمانی را

نمیری((شهریار)) از شعر شیرین روان گفتن

که از آب بقا جویند عمر جاودانی را


شعر سوم:

علی ای همای رحمت،تو چه آیتی خدا را(۱)

که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را(۲)

دل اگر خداشناسی،همه در رخ علی بین

به علی شناختم من،به خدا قسم،خدا را

مگر ای سحاب رحمت،تو بباری،ار نه دوزخ(۳)

به شرار قهر سوزد،همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را(۴)

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون،به اسیر کن مدارا(۵)

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را(۶)

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که می تواند که به سر برد وفا را؟(۷)

نه خدا توانمش خواند،نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم”شه ملک لافتی”را(۸)

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را(۹)

به امید آن که شاید،برسد به خاک پایت

چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان،به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هر دم،ز نوای شوق او دم؟

که لسان الغیب،خوش تر،بنوازد این نوا را(۱۰)

((همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی،بنوازد آشنا را))(۱۱)

ز نوای مرغ یاحق،بشنو که در دل شب(۱۲)

غم دل به دوست گفتن،چه خوش است((شهریارا))


شعر چهارم:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

بی وفا،حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل،این زود تر میخواستی حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من یک امروز مهمان توام فردا چرا؟

نازنینا!ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من،نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟

((شهریارا))بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت می رود،تنها چرا؟


شعر پنجم:

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران،وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

می روم تا که به صاحب نظری باز رسم

محرم ما نبود دیده‌ ی کوته نظران

دل چون آینه‌ ی اهل صفا می‌شکنند

که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاری است ز سر حلقه‌ی شوریده سران

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت تو را

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و در به دری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران


واژگان دشوار:۱-:نوعی پرنده از دسته ی عقابیان که نشانه ی خوشبختی است….۲-ماسوا:همه ی مخلوقات جهان،آنچه غیر از خدا….۳-سحاب:ابر….۴-این بیت دارای آرایه ی تلمیح است/اشاره  به بخشش انگشتر توسط حضرت علی علیه السلام در نماز به فرد مستمند…۵-این بیت دارای آرایه ی تلمیح است/اشاره به سفارش امام علی(ع) به امام حسن(ع) در مورد مجازات ابن ملجم….۶-این بیت دارای آرایه ی تلمیح است/اشاره به حماسه ی عاشورا….۷-این بیت دارای آرایه ی تبمیح است/اشاره به خوابیدن حضرت علی(ع)در شب هجرت به جای پیامبر اکرم(ص)…..۸-شه ملک لافتی:پادشاه کشور جوانمردی….۹-ماده ای برای تقویت چشم،دوای درد چشم…..۱۰-لسان الغیب:لقب حافظ شیرازی…..۱۱-این بیت تضمین است و سروده ی حافظ شیرازی است.۱۲-مرغ حق:نوعی جغد.


واژگان کلیدی: محمدحسین بهجت تبریزی،اشعار شهریار،نمونه شعر شهریار،شاعر شهریار،شعرهای شهریار،شعری از شهریار،یک شعر از شهریار،غزل شهریار،غزلیات شهریار،غزل های شهریار،غزلی از شهریار،گزیده گزینه گلچین اشعار شهریار،اثری از آثار شهریار،اشعاری از دیوان شهریار،بهترین و زیباترین سروده های شهریار،اشعار ناب و عاشقانه شهریار،شهریار تبریزی،چند شعر از شهریار،شعر مذهبی و دینی شهریار،شعر سنتی شهریار.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها