شعر نخست :
با من چه خواهد کرد غم ، وقتی تو باشی
باران چه خواهد کرد با دیوار ِ کاشی
گفتم ببینم روی ماهت را نشد که
دست از سر ما بر نمیدارد حواشی
چیزی به فروردین چشمانت نمانده است
دل را چراغانی ، غزل را آب پاشی
داری دلم را می سپاری دست تقدیر
داری کویر سینه ام را می خراشی
تا هرچه پشتِ خیس ِ چشمت مینشینم
حتی اگر از سنگ سختم میتراشی
حالا مرا گم کن میان کوچه هایت
دیگر چه فرقی ، خواه باشی یا نباشی
شعر دوم :
بیا دوباره به آغاز عشق برگردیم
به لحظه های غزلساز عشق برگردیم
به یاد آن همه خوبی، به یاد آن همه شوق
به کوچه های پر اعجاز عشق برگردیم
به یاد حافظ و سعدی ، به یاد فردوسی
به شهر توس، به شیراز عشق برگردیم
کنار دست نظامی ، به شوق خاقانی
به هفت شهر پر از راز عشق برگردیم
به ارتفاع غزل های مولوی برسیم
به واژه های نظر باز عشق برگردیم
به احترام، به پابوس رودکی برویم
به نقش قافیه پرداز عشق برگردیم
به یاد توس و سمرقند و بلخ و نیشابور
به جلوه های سرافراز عشق برگردیم
مگو که بر من و تو راهِ عاشقی بسته است
درست نیست ! مبادا ز عشق برگردیم !
شعر سوم :
مست انگور لبان تو سماعی کردیم
فتنه انگیز جهان ساز النگوی تو بود
بوی اسپند تو تا در غزلم می پیچید
همه از آتش من بود و از بوی تو بود
خوش به حال قلم عشق که نقاش تو شد
بعد تو هر چه قشنگی کپی از روی تو بود
دست معمار ، چنان خال تو را زیبا ساخت
که جهان تاج محل شب هندوی تو بود
با خدا امشب و هر شب همه را سر کردیم
” دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود “
واژگان کلیدی: اشعار سید مهدی افضلی،نمونه شعر سید مهدی افضلی،شاعر سید مهدی افضلی،شعرهای سید مهدی افضلی،شعری از سید مهدی افضلی،یک شعر از سید مهدی افضلی،غزل غزلیات غزل های غزلی از سید مهدی افضلی،سيد مهدي افضلي،سیدمهدی افضلی.