شعر نخست:
شعر دوم:
بامدادان صلای سفر را
بر سنگ و آب
بی دریغ
می تابد آفتاب
چون دانه های روشن شبنم
آنها که از تبار آب اند
پا در رکاب دل بی تاب
با کوله بار سبکباری
آماده جواب اند.
هان ای مخاطب خورشید
می بینمت هنوز در تپش تردید!
ای دل مرا تو مایه ننگی
حقا که از سلاله سنگی!
شعر سوم:
من آن معنی رو به ویرانی ام
که در خانه ی لفظ، زندانی ام
دلم غنچه وار از غریبی گرفت
نسیمی نیامد به مهمانی ام
ندارم سر سجده بر بادها
بلند است اقبال پیشانی ام
بگو صورت سنگی روزگار
فریبد به لبخند سیمانی ام
از این پس عبور از دلم ساده نیست
که معمار پل های ویرانی ام
خدا را به طبل خدا کم زنید
فزون می شود شور شیطانی ام!
غرور شما، ساقه ام را شکست
بترسید از گرده افشانیم
شعر چهارم:
چراغی در آن دشت
سوسو نمیزد
و رامشگر باد
چنگی به تار هیاهو نمیزد!
مرا دید
و خندید
و در باد گم شد…
زنی باستانی،
زنی ارغوانی!
که گیسوی آشفتهاش
با دلم مو نمیزد!
شعر پنجم:
شاهد مرگ غم انگیز بهارم ، چه کنم ؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم ؟
نیست از هیچ طرف ، راه ِ برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم ، چه کنم ؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم ، چه کنم ؟
من کزین فاصله ، غارت شده ی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم ، چه کنم ؟
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم ؟
واژگان کلیدی: اشعار سید حسن حسینی،نمونه شعر سید حسن حسینی،شعرهای سید حسن حسینی،شاعر سید حسن حسینی،یک شعر از سید حسن حسینی،شعری از سید حسن حسینی،غزل سید حسن حسینی،غزلیات سید حسن حسینی،غزل های سید حسن حسینی،غزلی از سید حسن حسینی،گزیده بهترین و زیباترین سروده های سید حسن حسینی،گلچین اشعار ناب سید حسن حسینی،شعر نو سید حسن حسینی،شعر سنتی سید حسن حسینی،سیدحسن حسینی،سروده های سید حسن حسینی.