شعر نخست:
ها بكن روي شيشهاي كه مدام، خبر از حال آسمان داده
گريهاش روي انعكاس لبت، سوز تصنيف “شد خزان” داده
زل بزن توي چشمهاي خدا تا دلش را كمي بلرزاني
بغض تا واكند جهاني را ، شانههايش تكان تكان داده
زير پلكش مدام عكس تو را پرِ هاشور و نقطه ميبيند
رو به دلتنگيات نشسته مدام وَ به دلشورههات امان داده
يا از اين اتفاق تكراري ” تا بهار”ي … دوباره ميشنوي
يا كسي بيدليل آمده و قسمتت را به اين و آن داده
از خودت پرت ميشوي ناگاه به زميني كه دلخوشي تو را
ذره ذره هميشه بلعيده وَ تو را دست ناگهان داده
بشكن از نو! شكستههاي تو را يك نفر بيبهانه ميگريَد
ها بكن شيشهي زمستان را كه خدا روي خوش نشان داده
شعر دوم:
خدا گريه نكن اشكات برام دلتنگي ميياره
صداي گريه هات موسيقي سنتور وسيتاره
خدا دس ميكشم رو گونههات از پشت اين شيشه
تو و شب گريه و تنهايي و غصه مگه ميشه؟
مگه ميشه شبا زير پتو هق هق بيفتي و كسي حتّا
صداتو نشنوه بغضت گلوگير شه قد دنيا
خدا دلشورههاتو تا ابد دست كي ميسپاري؟
سرت رو وقتي دلتنگي رو پاهاي كي ميذاري؟
ببار اشكات نفس گيره، ببار از بغض، خيسم كن
اصن سهم چشات با من به اعجازش حريصم كن
شعر سوم:
و تمام اين ها حرف هاي منند
لقلقهي زبان من وتو
نگاه كن!
خام، كال، نرسيده و شايد هم رسيده و كرمخورده
دارم به دَوَران ميافتم
شعرهايم هنوز نزاييده
در من قد ميكشند
بزرگ ميشوند
و آنقدرها
ريشهدار
كه بعضي روزها دلم ميخواهد
سرم را درون كمد لباسهايم جا بگذارم
و توي بوي ممتد بلوط
و برق وحشتناك دكمه
وسُكر مست كنندهي عطرهايي كه به لباسهاي شَ بَ …..
گم و گور شوم
و فكر كنم به اينكه چرا
چلانيدن شلوارهاي پدرم براي مادرم لذت بخش است
و شستن ظرفهاي بعد از مهماني ديگر خسته ام نميكند
و چرا دلم خوش ميشود
وقتي خانه را مثل دسته گل ميكنم
و برايمان مهمانهايي ميآيند كه
نميشناسمشان
اما بسيار دوستشان دارم
مهمانهايي كه شبيه شعرهاي منند
خام
كال
نرسيده
و شايد هم
رسيده و كرم خورده.
واژگان کلیدی: اشعار سمیه صالحی،نمونه شعر سمیه صالحی،شعرهای سمیه صالحی،شعری از سمیه صالحی،غزل سمیه صالحی،ترانه سمیه صالحی،شعر نو سمیه صالحی،شاعر سمیه صالحی،شعر سمیه صالحی.