شعر نخست:
مثل دیوار که با سایه ی خود تنها بود
ماه روی لبه ی تاریکی پیدا بود
انقدر پرسه زنان گشت به دنبالت باد
تا که از شاخه ی شب برگ نگاهت افتاد
شاعری گفت:تو را فاصله هادزدیدند
همه ی پنجره ها گم شدنت را دیدند
من،او،ما،همه اما خبری از تونبود
اول و آخر دنیا،خبری از تو نبود!
رفتنت،گم شدنت، کاش خیالی باشد
همه هستند چرا جای تو خالی باشد…؟
شعر دوم:
با تو تاب می خورم یواشکی
لای ابرهای بادبادکی
باد دور ما ستاره ریخته
ماه را شکسته مثل قلکی
می دود،ستاره جمع می کند
یک فرشته با لباس پولکی
ما چقدر مثل عکسهایمان
کوچکیم و ساده و عروسکی
چرخ می خوریم و دور می شویم
از کنار ابرها،یکی یکی
در دلم کسی هوار می کشد:
زنده باد،زنده باد کودکی !!
شعر سوم:
تا دید حرف تازه نمی بارد آسمان
یك دستخط نوشت كه بردارد آسمان
گفت: آفتابپشت سرت خواب رفته است
دریای زیر پات چرا آب رفته است؟
یخ بستهاند روی لبم حرفهای كال
كی میشود بهار بباری تمام سال؟
گفت: انتظار میكشمت بیقرار ابر
تا سیب اتفاق بیفتد ببار ابر
این نامه روی دست زمان میرود هنوز
با رودهای نامهرسان میرود هنوز
در برف هم به عشق تو گل میدهد زمین
هِی جاده را به سمت تو هُل میدهد زمین
یک روز نامههای زمین باز میشود
اردیبهشت چشم توآغاز میشود
واژگان کلیدی: اشعار سعیده اصلاحی،نمونه شعر سعیده اصلاحی،غزل سعیده اصلاحی،غزلیات سعیده اصلاحی،غزل های سعیده اصلاحی،شاعر سعیده اصلاحی،شعرهای سعیده اصلاحی،،شعر سنتی سعیده اصلاحی،غزلی از سعیده اصلاحی،یک شعر از سعیده اصلاحی.