شعر نخست :
صبح از پنجره سر نمی رسد ،
و خوشبختی لای موهایم نمی پیچد .
آنسوی پرده ،
روز سیاه
چشم از اتاق برنمی دارد .
دراز می کشم ،
خاطره ها یکی یکی پیدایشان می شود ،
ثانیه ها یکی یکی تلف می شود ،
ماه ،خوش به حالش،
در آغوش شب،خواب ستاره می بیند .
بخواب ،
هرکجا که هستی ، شب به خیر … .
شعر دوم :
بعد رفتنت
نه آغوش پنجره اشتیاقی به صبح دارد ،
نه خلوت شب میلی به ماه و ستاره .
من مانده ام
و پرده های آرام این اتاق تیره
و تارهای عنکبوت .
اینجا
احتمال زندگی کم است .
برنگرد … .!
شعر سوم:
دلم می خواست
هر روز صبح پله ها را با هم پایین می آمدیم ،
تا لب حوض ،
تا بوسه آب به دستهایت ،
و برگشتنی توی بغلت،
پله ها را دو تا یکی بالا می رفتیم … .
من یک شمعدانی ام ،
توی گلدانی
که در حلقه فلزی نرده های راه پله
گیر کرده است … .
اشعار کوتاه :
حتی یکبار نگفتی دوستت دارم !
فکر کن ،
کنکور بدهی ، اما نتیجه اش اعلام نشود !
*****
برگشتنت
همان قدر محال است
که خیال می کردم
رفتنت !!
*****
گلم !!
حالا که عشق پیله کرده است ؛
بگذار
پروانه ات شوم !
*****
دلم،پنجره ی رو به حیاط
و تو پسربچه ی بازیگوش صاحبخانه.
به اندازه تمام بازی های بچه گانه ات شکسته ام!
واژگان کلیدی: اشعار سارا شاهدی،نمونه شعر سارا شاهدی،شاعر سارا شاهدی،یک شعر از سارا شاهدی،شعری از سارا شاهدی،شعرهای سارا شاهدی،شعر نو سارا شاهدی،شعر کوتاه سارا شاهدی،سارا شاهدی،هایکوهای سارا شاهدی.