شعر نخست:
بارها و بارها
مردی بود
که زنی را دوست داشت .
بارها و بارها
زنی بود که مردی را دوست داشت .
بارها و بارها
زنی بود و مردی
که مرد و زنی را که دوست داشتند
دوست نداشتند ،
اما یکبار
آری شاید تنها یکبار مرد و زنی بودند
که یکدیگر را دوست داشتند .
شعر دوم:
آنقدر مدام خوابت را دیده ام ،
آنقدر راه رفته ام آنقدر سخن گفته ام ،
آنقدر عشق ورزیده ام به سایه ات ،
که دیگر از تو هیچ چیز برایم نمانده است .
فقط این برایم مانده که سایه ای باشم میان سایه ها
که صد بار سایه تر باشم از سایه
سایه ای که می آید و باز می آید به زندگی آفتابیت.
“ترجمه: سهراب مختاری”
شعر سوم:
امشب آواز سر می دهم ،
نه آواز آنچه که برایش بجنگیم
بلکه آواز آنچه باید نگهش داریم
خوشی های زندگی ،
سیگاری که با رفقایمان می کشیم ،
گوشت و نانی که در هر وعده غذا می خوریم ،
تختی که بر آن می خوابیم ،
خواب
بدون از خواب پریدن
بی هراس از روز بعد
فراغت
آزادی رفتن از جایی به جای دیگر
احساس سزاوار بودن
و بسیاری چیزهای دیگر
که به خود اجازه می دهیم
انسان ها را از آن محروم کنیم .
واژگان کلیدی: اشعار روبر دسنوس،نمونه شعر روبر دسنوس،شاعر روبر دسنوس،شعرهای روبر دسنوس،شعری از روبر دسنوس،یک شعر از روبر دسنوس،اشعار ترجمه شده به فارسی روبر دسنوس،اشعار برگردان به پارسی روبر دسنوس،شاعر فرانسه،سروده های روبرت دسنوس.
Robert Desnos،poem،quotes