اشعار رضا سیرجانی

 

شعر نخست :

دستی به گِل کشیدی و تن آفریده شد

بعد از کمی تمام بدن آفریده شد

یک کاسه آب و چرخ ، که می چرخد و بر آن

اندام خیس دلبر من آفریده شد

آرام با دو دست خودت حلقه می زدی

تا اینکه سر به روی بدن آفریده شد

ساکت نشسته بودی و شیطان به صورتش

ناخن کشید و بعد دهن آفریده شد

آنوقت روبروی تو خندید و گفت : آه

یک اشتباه کردی و زن آفریده شد !


شعر دوم :

ناز ابرویتان که با اخمش می­کند با نگاه من بازی

اخم، یعنی که عاشقی اما ظاهرا دلخوری و ناراضی

مثل هر پنجشنبه آمده­ام تا به خواجه تفألی بزنم

نیمکت­های حافظیه مرا، می­بَرَد تا خیال­پردازی

صورتت روی شانه­ام انگار، حس سرلشگری به من داده

ماه، جای ستاره می­بندد، شانه­های لباس سربازی

گرچه سرباز ساده­ای هستم، با تو اسکندرم، نمی­بینی؟

حکم کن تا دوباره در تاریخ، تخت جمشید را براندازی

دست روی سرم بکش بانو،نمره ی دو به من نمی­آید

باز در گوش من بخوان: یک روز قول دادی که مرد می­سازی

حوض ماهی سعدیه این بار ، قدر یک سکه کوچکم کرده

تا تو برگردی و مرا از پشت، توی عکس خودت بیندازی

خواجه ! شاخه نبات یعنی این ، امتحان کن ببین چه شیرین است

طعم لب­های دختری بعد از صرف فالوده­های شیرازی

رنگ پیراهنِ مرا در باد،قد و بالای سبزتان می­بُرد

راست قامت بمانی ای شیراز ! تا به این سرو ناز می­نازی


شعر سوم :

گفته بودم که خاطرت را این مرد تنهای ایل می خواهد

گفتی : آخر چرا ؟ و پرسیدم :  عاشقی هم دلیل می خواهد؟

قلبِ تو ، جنس سنگ هم باشد، قبله ی آرزوی من آنجاست

فتح این کعبه ای که می بینم آه ! اصحاب فیل می خواهد

گفته اند امتحان چشمانت، کار یک عاقل مسلمان است

کوفه ی چشم های تو شاید ” مسلم بن عقیل ” می خواهد

بین دریای مشکی مویت، بازهم فرق از وسط وا کن

تا دوباره کسی نگوید کـه معجزه، رود نیل می خواهد

بوی عطر تو آنچنان پیچید، که اسبهای قبیله رَم کردند

بنده در خدمتم اگر بانو چارپایی اصیل می خواهد


واژگان کلیدی:اشعار رضا سیرجانی،نمونه شعر رضا سیرجانی،شاعر رضا سیرجانی،شعرهای رضا سیرجانی،شعری از رضا سیرجانی،یک شعر از رضا سیرجانی،غزل غزلیات غزل های غزلی از رضا سیرجانی،رضا سيرجاني.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها