شعر نخست :
اگرچه سبز ولی مثل زرد می ماند
بهار بی تو به پاییز سرد می ماند
غبار قلب مرا هیچکس نمی شوید
همیشه آینه مغلوب گَرد می ماند
میان این همه نامرد با صدای درشت
زمانه بر سر تشخیص مرد می ماند
نبرد تن به تنم با هوس شروع شده است
دلم بدون تو در این نبرد می ماند
که گفته است مرفّه همیشه بی درد است؟
و مستمند در اندوه درد می ماند؟
که گفته است که بالانشین همان بالا
و دوره گرد، همان دوره گرد می ماند؟
تو می رسی و هر آنچه شب است خواهد رفت
و روز مطلقِ بی زوج و فرد می ماند
غزل کنار تو احساس بهتری دارد
بگو بمان،بنشین … برنگرد… ! می ماند
شعر دوم :
در چشمهای تو نوشتم سرنوشتم را
تو چشم بستی،خط زدی هر چه نوشتم را
مصرع به مصرع عشق را بر روی هم چیدم
اما تو ویران کردی آخر خشت خشتم را
من کاشتم،من آب داد، من درو کردم
تو رفتی و بر باد دادی هر چه کشتم را
با تو گل از گل می شکفتم،آه از دوری
اسفند! لطفا پس بده اردیبهشتم را
دنیای بی تو بهتر از قعر جهنم نیست
یک روز پس میگیرم از دنیا، بهشتم را
واژگان کلیدی:اشعار رضا حاج حسینی،نمونه شعر رضا حاج حسینی،شاعر رضا حاج حسینی،شعرهای رضا حاج حسینی،شعری از رضا حاج حسینی،یک شعر از رضا حاج حسینی،غزل غزلیات غزل های غزلی از رضا حاج حسینی،رضا حاج حسيني.