شعر نخست:
تا شدی عاشق من،از نظرت افتادم
گریه کردی و من از چشم ترت افتادم
کوچ کردی،دلم افسرد ز بیهودگی ام
هم چو گرد سر مویی ز سرت افتادم
بال بگشودم و پرواز به من دست نداد
تو پریدی و من از بال و پرت افتادم
چقدر فاصله افتاد میان من و تو
چقدر بی خبر از دور و برت افتادم
آنقدر غافل از احوال من خسته شدی
که چنین از نظر نامه برت افتادم
شعر دوم:
بگذر و در حريم دل رنج قدم دوباره کن
آب برآتشم مزن سوختنم نظاره کن
دست بکش به موی من، ای همه آرزوی من
مزرع سبز سينه را شعله ور از شراره کن
وصل نجويم ازشبت،عشق نبويم از لبت
تا به سحر ورق بزن زخم دلم شماره کن
گوش بده به نای دل، مالک دل خدای دل
تيشه نزن به پای دل، بلکه حصار پاره کن
شکوه از اين هوا مکن، جز درعشق وامکن
دست مرا رها مکن، راه نما و چاره کن
هـيچ نمانده چاره ام، از شب بی ستاره ام
تشنه ی يک اشاره ام، باز بيا اشاره کن
شعر سوم:
نای ناسنجیده ام سر می زند سامانه را
شعر بی پروای من می می دهد میخانه را
گریه را با خنده ای رندانه رسوا می کنم
می زنم بر جام شعر عاشقی پیمانه را
واژه ی آزادگی خونِ دلم را می مکد
می برد با مصرع عاصی دلِ فرزانه را
با ندای عاشقی پاسخ نمی گوید کسی
می زند امشب دلم دروازه های خانه را
سخت بی تابم تحمل کن مرا تا بامداد
می برم از کوی تان فردا دل دیوانه را
واژگان کلیدی: اشعار راحله یار،نمونه شعر راحله یار،شاعر راحله یار،شعرهای راحله یار،شعری از راحله یار،یک شعر از راحله یار،غزل راحله یار،غزلیات راحله یار،غزل های راحله یار،غزلی از راحله یار،شاعر افغان،شاعر افغانی،شعر شاعر افغانستان.