اشعار جلیل صفربیگی

 

شعر نخست :

اين سيب را چگونه دهـنی نچيده است

اين سيب را که اين همه سرخ و رسيده است

سيبی کـه عکس عادت و قانون جاذبه

سوی خودش تمام زمين را کشيده است

بی شک کليد روضه ی رضوان به دست اوست

آن باغبان کـه ميوه چنين پروريده است

بازار سيب سخت کساد است حيرتا

اين سيب را خدا ز چه باغی خريده است

اين کيست اين که در تب سيبی چنين قشنگ

دست و دل از تمام عـزيــزان بريده است

اين مرد اين که در پی يک ميوه ی حلال

از عرش تا به فرش خدا را دويده است

آری منم که در تب سيبی چنين قشنگ

اينگونه رنگ سبز سرودم پريده است


شعر دوم :

دلم لبریز اندوه است و تنگ دوستت دارم

بخوان شعری به آهنگ قشنگ دوستت دارم

قدم های مرا باران به سمت خانه تان آورد

به دستم شاخه ی یاسی به رنگ دوستت دارم

دلم شد تنگ آن روزی که میزد دست معصومت

مرا در کوچه ی رندان به سنگ دوستت دارم

کلاس اول عشق و دو همشاگردی عاشق

من و تو آن دو شاگرد زرنگ دوستت دارم

نشستم خط به خط با تو نوشتم مشق باران را

به روی دفتر کاهی به زنگ دوستت دارم

در و دیوار این خانه پر است از شعر و افسانه

پر از نقاشی بی آب و رنگ دوستت دارم


 واژگان کلیدی: شعری از جلیل صفربیگی،غزل جلیل صفربیگی،غزل های جلیل صفربیگی،غزلی از جلیل صفربیگی،غزلیات جلیل صفر بیگی،شاعر جلیل صفربیگی،اشعار جلیل صفربیگی،نمونه شعر جلیل صفربیگی،شعر های جلیل صفربیگی،شعر شاعر ایلامی.شعر ایلام،جليل صفربيگي،یک شعر از جلیل صفربیگی.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها