شعر نخست :
باورت بشود یا نه
روزی می رسد
که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم ، خندیدنم
و حتی اذیت کردنم !
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی .
روزی خواهد رسید
که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود
می دانم روزی که نباشم
هیچ کس تکرار من نخواهد شد .
“برگردان:پرویز دوایی”
شعر دوم :
روی آبهای درخشان ، سایه ها لرزیدند
دخترانِ رختشوی
با روپوشهای سفیدشان رسیدند و در سبدهاشان گل بود
آی دخترانِ رختشوی، رختشوی، رختشوی !از کجا آمدهاید؟
روپوشهای سفید ، بوی خوش کار میدهند
و قوس کمرهای قویسر تا پای بدن دختر رختشوی
رولحافی آبی را فشار میدهد و آب می کشد
دانه های باران با ولع
بر کک مکهای حنایی شانههایش بوسه میزنند
کک مکهای حنایی بر شانه های نرم
تمامِ راه ، دزدیده به سینه هایش نگاه میکنند
که در چشمه ای کوچک از آب راکد موهایش جمع شده
آی دختران رختشوی، رختشوی، رختشوی!
حالا چطور شما را ببوسم ؟
با پهنای شانه هایتان بچلانید
اندوه و شادی ام را .
“برگردان:محمدرضا ربیعیان”
شعر سوم :
اغلب فکر می کنیم
اینکه به یاد کسی هستیم
منتی است بر گردن آن شخص
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم
این هنر اوست نه ما
به یاد ماندنی بودن
بسیار مهمتر از به یاد بودن است .
شعر چهارم :
انصاف نیست
دنیا آنقدر کوچک باشد
که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی
و آنقدر بزرگ باشد
که نتوانی آن کس را که دلت می خواهد
حتی یک بار ببینی !
واژگان کلیدی:اشعار بهومیل هرابال،نمونه شعر بهومیل هرابال،شاعر بهومیل هرابال،شعرهای بهومیل هرابال،شعری از بهومیل هرابال،یک شعر از بهومیل هرابال،شعرهای ترجمه شده به فارسی بهومیل هرابال،سروده های برگردان به پارسی بهومیل هرابال،شاعر جمهوری چک،شاعر کشور چکسلواکی سابق.
Bohumil Hrabal،poems،quotes