شعر نخست:
سوختن هیزمهای خشکیده
صحبت پنهانی پسر و زنی
پشت یک صخره
تلاش بچه لاک پشتی
برای رسیدن به دریا
و یا از حرکت افتادن ناگهانی یک کشتی
انگار
ناخدایی خسته
با دوربین خود
همه چیز را دیده
که در سکوت موتورخانهای تاریک
عشق را
در رگهایی بریده خلاصه میکند
و من
کنار خاکستری سرد
از خودم میپرسم:
آیا بچه ها لاک پشتها به دریا میرسند ؟
شعر دوم:
آن درخت زیر نورافکن پارک .
آن دختر روی نیمکت
شاید
روی تنهاش
یادگاری همشاگردیام باشد
شاید دختر دیوار به دیوار کودکیام باشد.
این درخت با شتههایی روی تنه
این دختر با زگیلهایی روی صورت
مات ماندهام !
جزئیات هزینه دارد !
واژگان کلیدی: اشعار بابک اباذری،نمونه شعر بابک اباذری،شاعر بابک اباذری،شعرهای بابک اباذری،شعری از بابک اباذری،یک شعر از بابک اباذری،شعر نو بابک اباذری،شعر کوتاه بابک اباذری.