شعر نخست:
اگر بهشتی وجود داشته باشد
مادرم به تنهایی صاحب آن خواهد بود
نه بهشتی از گلهای رنگی و روشن
نه بهشت شکنندهای از زنبقهای درّهای
بلکه بهشتی از گلهای سرخِ سرخ .
پدرمعمیق مثل یک گل سرخ
بلند مثل یک گل سرخ
نزدیک مادرم ایستاده
به طرف او متمایل شده
آرامبا چشمانی مثل گلبرگ
که هیچ چیز نمی بینند
با صورت شاعری که
شبیه گلی است
با دستهایی کهزمزمه میکنند
این محبوب من است
ناگهان در روشنایی خورشید
سر خم میکند
و همهی بوستان، سر فرو خواهند آورد .
“برگردان:ملیحه بهارلو”
شعر دوم:
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟
با تو سخن گفتم با روح
و تو تعجب نکردی
چهره ات رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و تو سکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟
“برگردان:سینا کمال آبادی”
واژگان کلیدی: اشعار ادوارد استلین کامینگز،نمونه شعر ادوارد استلین کامینگز،نمونه شعر ادوارد استلین کامینگز،شاعر ادوارد استلین کامینگز،شعرهای ادوارد استلین کامینگز،شعری از ادوارد استلین کامینگز،یک شعر از ادوارد استلین کامینگز،شعرهای ترجمه شده به فارسی ادوارد استلین کامینگز،سروده های برگردان به پارسی ادوارد استلین کامینگز،شاعر آمریکایی،شاعر اهل آمریکا،شاعر ایالات متحده آمریکا،شاعر متولد ایالت ماساچوست،ای.ای کالینگز،ای ای کلینگز.
Edward Estlin Cummings،poems،quotes