وقت دلتنگی دلم صحرای محشر می شود
این ندیدن ها برایم تلخ تر سر می شود
گفته بودی از نرفتن ها ولی این بار هم
سینه ام از درد دوری بس مکدر می شود
سهم من از با تو بودن باز هم فرهاد من
اشک چشمی در وداعی تلخ و آخر می شود
باز می پیچد صدای گریه ام در کوی دل
از جدایی ها که هر بارم مقدر می شود
من که دادم دین و دنیا را به چشمانت چرا
این دلم جرمی نکرده سخت کیفر می شود
آن نوازشهای شیرینت شبی با اشک و آه
در نهایت چون حکایت ثبت دفتر می شود
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،آرامش ظهرابي.