آذر بیگدلی – قطعه شماره 40
هجو
ناکسی بیخبر از کار که باد
از سرش سایه ی درویشان کم
خرقه ی پشم به کسوت پوشید
شد از او پایه ی درویشان کم
بود بس آرزویش، غافل ازین
که بود وایه ی درویشان کم
بعد از آن کرد به بر جامه ی زر
دید چون مایه ی درویشان کم
کند چون خرقه ی پشمین گفتم :
پشمی از خایه ی درویشان کم !